۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

راز صعود مسیح

راز صعود مسیح به آسمان



راز صعود مسیح به آسمان و بر تخت نشستن او به دست راست اقتدار در حضور پدر از مهمترین آموزه ها و باورهای مسیحی است که مبانی الهیاتی و کتاب مقدسی بسیار محکمی در رابطه با آن وجوددارد. این مبانی نه تنها بر لزوم و اهمیت چنین واقعه تاریخی صحه می گذارد بلکه حتی از بعد نجات شناسی، مسیح شناسی و روح القدس شناسی نیز دارای اهمیتی خاص می باشد. به بهانه این عید مهم که در روز پنجشنبه در کلیساهای شرق به طور ویژه جشن گرفته می شود و متاسفانه کلیساهای غربی امروزه کمتر به این راز مهم مسیحی می پردازند و پس از عید قیام به سراغ عید پنطیکاست رفته و کمتر براین روز بزرگ تخت نشینی پادشاه در آسمان تامل
می گردد. در این مقاله فهرست وار به برخی از اهمیت های الهیاتی این روز بزرگ می پردازیم.

در کتاب اعمال رسولان که جلد دوم انجیل لوقا به قلم لوقا می باشد در باب اول به این مسئله پرداخته شده است که عیسی مسیح پس از ظهور خود به شاگردان به دلایل بسیار زنده شدن خویش را ثابت نمود و درباره پادشاهی خدا با ایشان سخن می گفت و بطور خاص آنها را از ریزش روح القدس بر شاگردان و تعمید کلیسا توسط روح القدس که می بایست به زودی انجام پذیرد خبر میداد. عیسی در حالیکه شاگردان بر او مینگریستند به بالا برده شد و ابری او را از مقابل چشمان ایشان برگرفت(اعمال باب ۱ آیات ۹ تا ۱۱) و در حین عروج مسیح به آسمان دو فرشته سفید پوش از جانب خدا در کنار شاگردان ایستادند و چنین گفتند: ای مردان جلیلی، چرا ایستاده به آسمان چشم دوخته اید؟ همین عیسی که از میان شما به آسمان برده شد، باز خواهد آمد، به همین گونه که دیدید به آسمان رفت.
ین واقعه واقعه ای تخیلی و حتی مختص به عالم روحانی نبود بلکه حقیقتا و عینا شاگردان رفتن عیسی به آسمان را دیدند و نیز این وعده را از آن دو مرد سفید پوش(فرشتگان) دریافت نمودند که همین عیسی همانگونه که به آسمان بالا رفت باز خواهد گردید. در پی ریزش روح القدس در باب دوم اعمال و موعظه معروف پطرس که به ایمان آوردن و تعمید سه هزار نفر انجامید پطرس رسول چنین فرمود: خدا همین عیسی را برخیزانید و ماهمگی شاهد بر آنیم. او به دست راست خدا بالا برده شد و از پدر، روح القدس موعود را دریافت کرده، این را که اکنون می بینید و می شنوید، فرو ریخته است( اعمال باب ۲ ایات۳۲ تا ۳۳).

خدا با صعود عیسی مسیح به دست راست خویش در حقیقت نه تنها در پی برخاستن از مردگان، حقانیت مسیح و ادعاها و رسالت و وجود او را به اثبات رسانید بلکه او را در جایی قرار داد در بالاترین مکان به دست راست خویش و در جایگاه اقتدار و شراکت با پدر در خداوندی و حفظ کلیسا و این همان حقیقتی است که پولس رسول در رساله به فیلیپیان در باب ۲ ‏ایات ۹ تا ۱۱ به آن به عنوان سرافرازی مسیح توسط پدر اشاره می کند که چطور خدا مسیح را سرافراز ساخت و نامی برتر از همه نامها به او بخشید تا به نام عیسی هر زانویی خم شود در آسمان و بر زمین و در زیر زمین و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است برای جلال خدای پدر. لذا چنین صعودی مهر تایید خدا بر اقتدار و رسالت و حتی الوهیت اوست از آنجاییکه اینک عیسی است که بعنوان خداوند عمل می کند و روح القدس را بر شاگردان و کلیسا فرو میریزد که این خود تنها در حوزه عمل شخص الوهیت یعنی خداست. اما می بینیم که حال مسیح نیز در کنار خدای پدر صاحب همان اقتدار و عملکردی است که پدر که خداوند آسمان و زمین است از آن برخوردار است.

پس راز صعود مسیح در واقع عید بر تخت نشستن این پادشاه الهی در کنار پدر در حوزه الوهیت و اقتدار است که از آنجا خداوندی و رهبری خویش را بر کلیسا در درجه اول و سپس بر کل خلقت روا می دارد. بدون چنین صعود و جلال شکوهمندی خبری از ریزش روح القدس که وعده عیسی به شاگردان است نیست. بدون چنین صعود ظفرمندی کلیسا چگونه از خداوندی و اقتدار و سرپرستی عیسی مسیح در جانب راست پدر در اقتدار بهره جوید؟ راز صعود عید پادشاهی است که بر اریکه قدرت و اقتدار و فرمانروایی خود جلوس می کند. مسیح در صعودش باز به همان جایی باز می گردد که قبل از راز تولد و انسان گردیدنش از آنجا آمده بود. حال این مسیحایی که در صورت غلام و انسان در میان آدمیان آمد و آنها را خدمت کرد و خود را مطیع و فروتن ساخت حتی تا به مرگ بر صلیب اینک به جایگاه نخست ازلی و الوهی خویش در کنار پدر بازگشته است تا برای کلیسا شفاعت کرده و نیز بار دیگر اینبار برای تسلط و اقتدار و داوری جهان بازگردد.

جالب است که در میان تمامی سوء تفاهمهایی که ادیان و طرز تفکرات مختلف از جمله دین اسلام در رابطه با مسیح، ذات و شخصیت و خدمت او دارند، در آیین اسلام نیز بر عروج مسیح به آسمان تاکید شده است هر چند اسلام حقیقت مسلم تاریخی و الهی مصلوب شدن مسیح را انکار می کند اما بر واقعیت صعود مسیح بر آسمان تاکید می ورزد حال آنکه حتی واقعه صعود را نیز به گونه ای متفاوت از ایمان مسیحی تعریف میکند و درک و تفسیر واضح و قابل قبولی از آن ارائه نمی کند به جز اینکه اظهار نماید که خدا، مسیح را به آسمان نزد خویش خواند اما مسیح تا آسمان چهارم بیشتر بالا برده نشد و سپس در پی توضیح آن روایات و تفاسیر تخیلی، غیر عادی و بدون منطق ارائه می گردد که در حوصله این بحث نمی گنجد و نیز فاقد هیچ گونه ارزش علمی، الهیاتی و حتی فلسفی است.

حال آنکه در باور و ایمان راستین کتاب مقدسی همین صعود مسیح به دست راست خدا خود مهر محکمی بر حقانیت ادعای او، الوهیت، تعالیم و ظفرمندی کار عظیم مسیح بر صلیب است و از آنجاییکه رفتن مسیح به آسمان ماحصل عملی و عینی در پی داشت که همانا آمدن روح القدس و ریزش آن بر شاگردان طبق وعده مسیح در روز پنطیکاست بود. این امر مطابق با تایید شاگردان و سندیت تاریخی آن در حضور شاهدان غیر مسیحی بسیار آنچنانکه در اعمال رسولان باب ۲ مکتوب است صورت گرفت و نیز اینکه این فرو آمدن روح القدس، توسط مسیح که خود آن را از پدر دریافت کرد و بر کلیسا فرو ریخت( طبق گفتار پطرس در باب ۲ اعمال آیه ۳۳) انجام گردید یعنی به عبارت دیگر مسیح عامل ریزش روح و فرستنده روح القدس بر کلیسا بود در حالیکه بر دست راست اقتدار الهی ساکن بود( این امر در اعتقادنامه نیقیه- قسطنطنیه نیز به صراحت ذکر شده است) مطابق با وعده یوییل نبی باب ۲ ‏آیات ۲۸ تا ۳۲ . این حقیقت خود بهترین توضیح و تفسیر را بر اصالت روایت کتاب مقدس از واقعه صعود مسیح به ‏آسمان و دلایل آن و ماحصل آن در میان سایر روایات و تفاسیر تخیلی و غیر منطقی و جعلی در باب عروج مسیح ارائه می کند.

یکی از اسقفان اعظم کلیسای یونان( اسقف اعظم آتنگوراس) چنین می نویسد:

مسیح صعود کرده... به همانجاییکه قبلا بود... یعنی مسیح به جلال قبلی خویش که بعنوان خدا از آن بهره مند بود رجوع کرده است. حال نه تنها او از چنین جلالی بعنوان خدا بهره مند است بلکه بعنوان خدا- انسان آن را از آن خود ساخته است. پس او ذات بشری را که در او به اتحاد رسیده است با خود به کمال و جلال رسانیده است که این گویای سرنوشت و مقصد بشریت است. حال حتی بیش از زمان صمیمیت قبل از گناه اولیه یعنی قبل از آنکه از خدا و دوستی و رحمت او جدا و بیگانه شود به خدا نزدیک شده، به کمال رسیده و جلال یافته است. پس در صعود مسیح ما نزدیک شدن مجدد انسان به خدا را جشن میگیریم و این همان چیزی است که آن را (تئوسیسTheosis) یا همان الهی شدن انسان نام می گذاریم( افسسیان باب ۲ آیه ۶- یوحنا باب ۱۷ آیه ۲۱ و رساله دوم پطرس باب ۱ آیه ۴).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر